شب آرامی بودمی روم در ایوان، تا بپرسم از خودزندگی یعنی چه؟مادرم سینی چایی در دستگل لبخندی چید ،هدیه اش داد به منخواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجالب پاشویه نشستپدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی دادشعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقینبا خودم می گفتم:زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریستزندگی ترنم کزازی...
ادامه مطلبما را در سایت ترنم کزازی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ataranomkazazic بازدید : 26 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 6:47